پلنگ وحشی ( غلامرضا سلیمانی) ...
در خیالم ترا پلنگ شدم
آهوانه نگاه می کردی
و تنت روی چشمه می لغزید
داشتی اشتباه می کردی
تک و تنها به چشمه آمده ای!
آه عریان شدی در آب ای وای
روزگار پلنگ وحشی را
ذره ذره سیاه می کردی ....
و تنت.... چشم من سیاهی رفت
و تنم ... رعشه های ناهنگام
داشتم من گناه می کردم
داشتی تو گناه می کردی....
تو زنی با لبان شاتوت و
گونه های انار ، ویرانگر...
هی روانِ زمین بهم می ریخت
چهره را قرص ماه می کردی ...
و زلیخا شدی که عصمت را
ببری تشنه تا لب چشمه!
ذره ذره به رسم نیرنگت
یوسفم را به چاه می کردی ....
آمدم تا ترا شکار کنم
بی تفنگ و کمان شکار شدم !
فاتحانه پلنگ عاشق را
زیر چشمی نگاه می کردی
سایه هامان گره به هم خوردند
بوسه ها چون جرقّه در کاهند
در سکوت اجاق ، هیزم را
نم نمک روبراه می کردی
چشمه ای در درون تو قل زد
ماهی ام که شناورم در عشق
از دلت تُنگ ساختی ، فکرِ
ماهیِ بی پناه می کردی....
به خودم آمدم فقط یک عکس
زل به چشمان عاشقم زده بود !
گرم و معصوم مثل آهوها
داشتی تو نگاه می کردی ....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
?شاعر معاصر : غلامرضا سلیمانی?